بحثی در مفهوم واژه ی قرآنی سکینه
من سال گذشته در این جلسه راجع به «سکینه» عرایضی عرض کردم. اثر این سکینه - یعنی اطمینان و آرامش و عدم اضطراب و نداشتن تلاطم - در مسؤولان، این است که اگر مشکلی پیش آید، آنها میتوانند در سایه آن آرامش، تصمیم درست را اتّخاذ کنند؛ دستپاچه و مضطرب و دلباخته در حوادث نشوند؛ مثل صخرهای، بلکه مثل کوهی، در مقابل حوادثِ دشوار و سخت بایستد و اگر خوشی و راحتی و گشایشی پیش آید، خود را گم نکنند. این هم یک خطر دیگر برای انسانهای مؤثّر است که به مجرّد این که دستشان به جایی بند شد و تا در مقابل خود میدانی را مشاهده کردند و توانستند قبض و بسطی صورت دهند و احساس گشایش و آسایشی کنند، خودشان را گم کنند؛ تصمیمهای عجولانه بگیرند؛ دیگران را تحقیر نمایند؛ خودخواهیهای خودشان را گسترش و به آن میدان دهند.
اگر «سکینه» باشد - یعنی آن وقار و اطمینان الهی - از این هم جلوگیری میکند؛ نمیگذارد کارهایی از انسان سربزند که لازمه و نشانه انسان هایی کوچک است؛ انسانهایی که مثل پر کاه با هر نسیمی به حرکت در میآیند.
در واقع انسانی که این سکینه را دارد، در این تشبیه، مثل اقیانوس پُرعمقی میشود که هر نسیم و هر وزش بادی نمیتواند او را توفانی کند. در فقر و غنا، در تنهایی و در کثرت، «سکینه» به درد انسان میخورد.